۱۳۹۲ آذر ۱, جمعه

تنهایی

هم اتاقیم امروز صبح به حالی به ما داد. بنده خدا خیلی پرخوره.  چند روزه که وضعیت تغذیه مون چندان مطلوب نیست. دیشب ماکارونی بود وروز قبلش هم برنج با خورش نخود، اصلاً طعم نداشت. رفیقم با تمام پر اشتهایی اش نصف غذاش را بیشتر نتونست بخوره. تقریبا یه هفته است این وضعیت ادامه داره. برای همین امروز صبح که بیدار شد پیشنهاد یه صبحانه مقوی را داد. قبول کردم برای تهیه اش دوتایی راه افتادیم. بعد از چند لحظه تخم مرغ، پیاز سیب زمینی ، روغن و نون آماده شد. و نیم ساعت بعد یک معجونی که بیشتر اون را سیب زمینی  تشکیل میدادروی سفره بود. خودش با ولع خورد ولی من چندان میلم نکشید. بقیه اش را براش رها کردم. حالا هم گرسنه ام شده، غذا تو یخچال هست، همون غذای دیروزی، برنج و نخود ولی تنهام حس خوردن و آماده کردن وجود نداره. هوا هم که سرده و بیرون رفتن مشکل و این مزید بر علت شده ببینم کی مغلوب گرسنگی میشم..........

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر