پیر زن وقتی سر صحبت را با خانم های بغل دستی باز کرد کار را به معارفه کشاند. از«ورس» بامیان بود و به قول خودش از «مردمای زامت کش و بلا دیده».
مخاطب هم خود را از «شارستان» معرفی کرد. پیر زن خندید و گفت: «پس شما از مردمایی استید که لباس قاغذی و کَوش نوک تیز موپوشند و قروت را دو برابر سر ما سودا موکنن ....» و ادامه داد که مردم شارستان بسیار «بی کمر» استن( کنایه از تنبلی و بی حوصلگی)، «تای توت می خوابن و دانشان را واز میلن که توت خودشی منه دانشون بوفته».
صحبت های پیر زن باعث خنده مسافرا و تامل من گشته بود. در ادامه نطقهای شوخی و جدی اش، بحث را کشاند به فرهنگ بد مصرفی. پیر زن از عبارت «مست مصرفی» استفاده میکرد.علت عقب ماندگی افغانها را از بی سوادی و بی تدبیری شان میدانست؛ معتقد بود هرچه گیرشان می آید یک روزه خرج میکنند:«پیرن یخن قاق را به قیمت سه هزار اوغانی می خرن فقط یک دفه موپوشن، چون از مد افتیده». برای پیر زن جای سوال بود که چرا چیزی «ای قد زود از مد می افته، ای قد برایش پول میتن»
برای تایید حرفاهایش از دختر خارجی نقل قول میکرد که در دوران مهاجرت به پیرزن توصیه کرده بود که تمام دخل و خرجش را با جزئیات باید ثبت و ضبط بکند. پیر زن علت پیشرفت خارجی ها را همین زندگی هوشمندانه آنها میدانست؛ چیزی که باید افغانها آن را کسب کنند و از مست مصرفی دوری.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر